زمان تقریبی مطالعه: 6 دقیقه
 

کوتاه آمدن امام علی از حق خود (شبهه)





اهل‌سنت معتقدند که خلافت و جانشینی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حق امام علی (علیه‌السّلام) نبود، چراکه اگر در واقع حق با علی (علیه‌السّلام) بود، از حق خود کوتاه نمی‌آمد و حال که از حق خود کوتاه آمده است؛ لذا تأکید شیعیان بر مذهب و عقائد خود بی‌مورد است. در این مقاله این شبهه مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد.


۱ - طرح شبهه



اگر در واقع حق با علی بود، چرا از حق خود کوتاه آمده است؟ چرا شما نیز همانند علی (علیه‌السّلام) کوتاه نمی‌آیید؟

۲ - نقد و بررسی



این پرسش و شبهه از دو زاویه قابل تامل و بررسی است:
۱. کوتاه آمدن علی (علیه‌السّلام) از حق خودش.
۲. پیروان علی (علیه‌السّلام) و مدافعان مکتب اهل بیت هم باید ساکت شوند و از مذهب و عقائد بر حق‌شان دفاع نکنند.

۲.۱ - علی و خلافت خلفا


موضع‌گیری امیرمؤمنان علی (علیه‌السّلام) در برابر خلفا از مباحث بسیار روشن و مشخص تاریخ است؛ اگرچه برخی با دستکاری‌ها سعی در مشوّش کردن اذهان و تحریف حقایق تاریخی دارند؛ چرا که مصادر روائی و تاریخی شاهد فریادها و اعتراضات علی (علیه‌السّلام) به برگزیدگان سقیفه و پس از آن است، متن ذیل بهترین شاهد و گواه بر این ادعا است:
فَلَمَّا تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ -صلی الله علیه وسلم- قَالَ اَبُو بَکْرٍ اَنَا وَلِیُّ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِیرَاثَکَ مِنَ ابْنِ اَخِیکَ وَیَطْلُبُ هَذَا مِیرَاثَ امْرَاَتِهِ مِنْ اَبِیهَا فَقَالَ اَبُو بَکْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) «مَا نُورَثُ مَا تَرَکْنَا صَدَقَةٌ». فَرَاَیْتُمَاهُ کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ یَعْلَمُ اِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّیَ اَبُو بَکْرٍ وَاَنَا وَلِیُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلی الله علیه وسلم- وَوَلِیُّ اَبِی بَکْرٍ فَرَاَیْتُمَانِی کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا.

علی (علیه‌السّلام) و عباس گفتگویی پیرامون بعضی از مسائل با ابوبکر داشته‌اند که مهم‌ترین آن بحث پیرامون میراث پیامبر بوده است، راوی این گفتگو عمر بن خطاب است که می‌گوید: ...
ابوبکر گفت: من جانشین رسول خدا هستم؛ پس شما دو تن (علی و عباس) برای گرفتن ارث نزد وی آمدید، و تو‌ ای عباس ارث پسر برادرت و او نیز میراث همسرش را از پدرش می‌خواست. ابوبکر گفت: رسول خدا فرمود: ما چیزی به ارث نمی‌گذاریم، هرچه باقی گذاریم صدقه است؛ پس شما دو تن او را دروغگو، بدکار، حیله‌گر و خیانتکار دانستید ولی خدا می‌داند که او راستگو، در مسیر درست و تبعیت‌کننده از حق بود؛ سپس او از دنیا رفت و من جانشین رسول خدا و جانشین ابوبکر شدم؛ شما دو تن من را نیز دروغگو، بدکار، حیله‌گر و خیانتکار دانستید ولی خداوند می‌داند که من راستگو، نیکو کار و در راه درست و تبعیت‌کننده از حق هستم....
در این نقل به اعتراف شخص عمر، علی (علیه‌السّلام)؛ خلیفه اول و دوم را دروغگو، غاصب خلافت و افرادی خائن می‌دانست.
بنابراین، آیا می‌شود ادعا کرد که علی (علیه‌السّلام) کوتاه آمد، و هیچ اعتراض و مخالفتی نکرد؟
و آیا مخالفت و اعتراض از این روشن‌تر می‌توان یافت که با جرات و شهامت تمام شرط انتقال خلافت که رعایت سیره شیخین بود را کنار می‌زند و روش آن دو را باطل و مردود اعلام می‌کند؟

تفتازانی در شرح مقاصد می‌گوید:
ثم جعلوا الاختیار الی عبدالرحمن بن عوف فاخذ بید علی رضی الله تعالی عنه وقال تبایعنی علی کتاب الله وسنة رسول الله وسیرة الشیخین فقال علی کتاب الله وسنة رسول الله واجتهد برایی ثم قال مثل ذلک لعثمان فاجابه الی ما دعاه وکرر علیهما ثلاث مرات فاجابا بالجواب الاول فبایع عثمان وبایعه الناس ورضوا بامامته

اختیار را به عبدالرحمن بن عوف وانهادند؛ دست علی را گرفت و گفت: آیا به شرط عمل به کتاب خدا و سنت رسول و سیره شیخین حاضری بیعت کنی؟ پاسخ داد: بنا بر کتاب خدا و سنت رسول و رای و اجتهاد خودم می‌پذیرم. سپس همین شرط را برای عثمان گفت؛ و او قبول کرد. این مطلب را سه بار تکرار کرد؛ و همان پاسخ اول را دادند؛ در نتیجه با عثمان بیعت کرد و مردم با او بیعت کرده و به امامت او راضی شدند.

طبری نیز در تاریخ خود می‌گوید:
ولما خرجت الخوارج من الکوفة اتی علیا اصحابه وشیعته فبایعوه وقالوا نحن اولیاء من والیت واعداء من عادیت فشرط لهم فیه سنة رسول الله فجاءه ربیعة بن ابی شداد الخثعمی وکان شهد معه الجمل وصفین ومعه رایة خثعم فقال له بایع علی کتاب الله وسنة رسول الله فقال ربیعة علی سنة ابی بکر وعمر قال له علی ویلک لو ان ابا بکر وعمر عملا بغیر کتاب الله وسنة رسول الله لم یکونا علی شیء من الحق فبایعه فنظر الیه علی وقال اما والله لکانی بک وقد نفرت مع هذه الخوارج فقتلت وکانی بک وقد وطئتک الخیل بحوافرها فقتل یوم النهر مع خوارج البصرة.

هنگامی که خوارج در کوفه خروج کردند، علی نزد اصحاب و شیعیانش آمد، با او بیعت کردند و گفتند: ما با هرکس دوستی کنی دوست بوده و هرکس را دشمن بداری دشمن می‌داریم. علی (علیه‌السّلام) با آنان شرط کرد که به سنت رسول خدا عمل کنند. ربیعة بن ابوشداد در حالی که پرچم قبیله خثعم را همراه داشت، نزد حضرت آمدـ او در جمل و صفین حضور داشت ـ امیرمؤمنان به وی گفت: بیعت کن بر کتاب خدا و سنت رسول خدا؛ گفت: بر سنت ابوبکر و عمر؛ علی به وی گفت: وای بر تو؛ اگر ابوبکر و عمر به غیر سنت رسول خدا عمل کرده باشند، هیچ حقی ندارند؛ با حضرت بیعت کرد؛ حضرت نگاهی به وی نمود و فرمود: قسم به خدا گویا تو را می‌بینم که همراه خوارج عازم جنگ شده و کشته شده‌ای؛ تو را می‌بینم که زیر سم اسبان لگد کوب شده‌ای؛ عاقبت در روز نهروان با خوارج بصره کشته شد.

هنگامی که امیرمؤمنان سیره ابوبکر و عمر را قبول ندارد چطور ادعا می‌کنید که وی با آنان از روی میل بیعت کرده و آنان را خلفای رسول خدا می‌دانست؟

۲.۲ - پاسخ زاویه دوم شبهه


و اما بخش دوّم این شبهه که کوتاه آمدن شیعه در دفاع از عقائد و آرمان‌های مذهبی خویش بود، نیازمند پاسخ تفصیلی نیست؛ بلکه فقط می‌گوئیم: آیا مخالفان مذهب اهل بیت کوتاه آمده و دست از جسارت‌ها، تهدیدها، کشتارها، تحریف‌ها و تخریب‌ها برداشته‌اند، تا متقابلا شاهد آرامش و سکوت باشند؟

۳ - نتیجه



نه امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) از مطالبه حق خود دست کشید و کوتاه آمد و نه دشمنان آن حضرت دست از تهاجم علیه شیعه برداشته‌اند؛ بنابراین انتظار بی‌جایی است که از شیعیان بخواهیم سکوت نمایند.

۴ - پانویس


 
۱. النیسابوری، مسلم بن الحجاج ابو الحسین القشیری (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۷۷، ح ۱۷۵۷، کِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّیَرِ، بَاب حُکْمِ الْفَیْءِ، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۲. التفتازانی، سعد الدین مسعود بن عمر بن عبدالله (متوفای ۷۹۱ه)، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۲، ص۲۸۸.    
۳. الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۵، ص۷۶.    
۴. الجزری، عز الدین بن الاثیر ابی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰ه) الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۸۷.    


۵ - منبع



موسسه ولی‌عصر، برگرفته از مقاله «چرا شما نیز همانند علی (علیه‌السّلام) کوتاه نمی‌آیید؟».    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.